جهان امروز جهانی است که بیش از هر چیز با پیام های فکری علمی و فرهنگی و تبلیغاتی اداره می شود . امروز نقش فعالیت های فکری و فرهنگی از بمب اتم و انرژی هسته ای هم تاثیرگذارتر است . امروز دقیقا انواع گلوله های فرهنگی و خمپاره ها و نارنجک های فرهنگی و تانکها و هواپیماهای بمب افکن فرهنگی و تبلیغاتی داریم که قویتر از دینامیت و تی ان تی و بمب شیمیایی و سلاح های میکروبی کار می کنند .
همه گروه های ضد بشری با تمام توان به کارهای قلمی و فکری و تحلیلی و خبری روی آورده اند . امروز سایتها و وبلاگها و کانال های ماهواره ای و مطبوعات اینترنتی بسیار بیشتر از سواره نظام و لشکریان توانمند و تا بن دندان مسلح در عرصه سیاسی و اجتماعی اثرگذارند . چون از همه حصارها و مرزها و فیلترها عبور می کنند و اندیشه ها و افکار و دلها و مغزها را شخم می زنند و کشت و زرع می کنند و حاصل برمی دارند و برای دهها سال بعد موج انگیزی و جریان سازی می کنند .
دامنه این فعالیت ها به قدری گسترده و پیچیده و متنوع است که با هزاران نیروی مجهز نظامی و انتظامی و اطلاعاتی و هیچ کار فیزیکی دیگر نمی توان در برابر این قبیل فعالیتها مقابله کرد . از قضا ، دامنه های امواج نیرومند و دنباله دار فکری و فرهنگی ، همان نیروهای نظامی و انتظامی و اطلاعاتی را هم متحول می سازد و شکل می دهد .
سیاست شیطانی کثیفی که در همه دنیا ( مخصوصا در برابر فرهنگ ما و ملت ما و کشور ما) دنبال می شود ، این است که همه جا پیروان ادیان و مخصوصا اسلام را در قالب پیامهای فرهنگی سخیف و نادرست و شیادانه وکینه توزانه مورد تهاجم قرار دهند و با کارهای فرهنگی نامقدس و تمسخر و لجن مالی مقدسات ( البته با زبان لطیف رسانه ای ) ، خشم مسلمانان را جریحه دار کنند و آنان را به جای فعالیت های سالم و تاثیر گذار و سازنده فرهنگی ، آرام آرام به فاز نظامی قهرآمیز و کارهای خشونت آمیز وادارند و همین عکس العمل مسلمانان را هم به عنوان سوژه های تبلیغاتی به کار گیرند و بیش ازپیش علیه مسلمانان تبلیغ کنند و پیروزی منطق خود و ضعف منطق مسلمانان را نتیجه بگیرند .
سالهاست که در خود ایران هم پروژه مورد نظر بدین صورت دنبال می شود که تا حد ممکن از همه ابزارهای فرهنگی مطبوعاتی و اینترنتی استفاده شود و مراکز مدیریتی و سیاسی و قضایی و اطلاعاتی و انتظامی را منفعل و خشمگین و حساس ساخته و در مقابل عمل انجام شده قرار داده و به کارهای فیزیکی و پلیسی محض وادارند و از حربه دمکراسی و آزادی یعنی بازی "رقص دمکراتیک تند و برانگیختن برخورد خشن متقابل " استفاده بهینه کنند و غوغاسالاری فرهنگی را به غوغای سیاسی و سپس غوغای اجتماعی تبدیل نمایند و هوچیگری رسانه ای را جایگزین بحث و نقد علمی و منطقی و منصفانه و راهگشا سازند .
کارهای فرهنگی بیگانگان بسیار متنوع و قوی و دنباله دار و تاثیر گذار است و به ظاهر حق به جانب و علمی و آزادی خواهانه !و معمولا کارهای فرهنگی ما بسیار ضعیف ، سر هم بندی شده ، عجولانه و موسمی ، با لحن و بیانی غالبا یکنواخت و ساده و مطالب بسیار بسیار تکراری و ترکیبی از عناصر ضد تبلیغی همراه است .
آیا « جهاد فرهنگی » همین است ؟
آیا انتظار خدا و رسول و قرآن کریم و اهل بیت و مردان پاکی که در بستری از خون زیر خاک خفته اند ، از دین باوران خردمند و آگاه و خلاق و متدین در همین حد است ؟
آیا زدن چند متر پارچه و پلاکارد تبریک و تسلیت در میلاد یا شهادت ائمه و مولودیه و مرثیه سرایی کافی است ؟
آیا گسترش محافل مرثیه و روضه و دعا به تنهایی می تواند این خلا عظیم فرهنگی را پرکند ؟
آیا تکلیف الهی خود را در این عرصه خوب ادا می کنیم ؟ آیا همین که از قدرت سیاسی و نظامی برخورداریم ، کافی است ؟
آیا به تعداد نیروهای اطلاعات و بسیج و سپاه و ارتش نباید نیروی ورزیده کارساز و اثرگذار و جریان ساز فرهنگی داشته باشیم ؟
آیا بدین منظور کاری کرده ایم ؟ کجاست آن کارها ؟ آیا ما توانسته ایم ذهن کودکان بسیار کنجکاو و جوانان بسیار آگاه و پرسشگر را آرام و قانع کنیم ؟
آیا مساجد به عنوان مرکز پایگاه فرهنگی دین به این رسالت عمل می کند ؟ در چند درصد مساجد کار فرهنگی و فکری صورت می گیرد و چند درصد مساجد اساسا تعطیل یا راکد است ؟
آیا دانشگاهیان و روحانیان و طلاب فرهیخته و متعهد یک صدم آن همه سوز و گداز و اشک و غم دینی ، تلاش جدی و اثرگذار فکری دارند ؟ آیا اصولا احساس می کنند که در میان جنگ همه جانبه فرهنگی قرار دارند . آیا صدای شلیک گلوله ها را می شنوند . یا اساسا در این عرصه نیستند .
آیا با شگردهای ضد فرهنگی دین ستیزان که هر لحظه رنگ نویی به خود می گیرد ، آگاهند و آیا وقت آن نرسیده است که عالمان دین علیه جبهه های متحد کفر و فساد و تباهی و تزویر بین المللی اعلام جهاد فکری و بسیج فرهنگی کنند ؟
آیا امروز در کربلای جهان معاصر ، فرهنگ دینی و انسانی و پاکیها به خاک و خون کشیده نشده و پیکر حقایق مقدس جاودانه، قطعه قطعه نشده است ؟
کوه آتش به جگر دارد اگر خاموش است | |
کوه آتش به جگر دارد اگر خاموش است |
چهارشنبه 4 آذر ماه سال 1383 | |
زندگی حرف نیست |
چهارشنبه 4 آذر ماه سال 1383 | |
من دوست دارم با هر نسیمی روان شوم . با هر چشمه ای جاری گردم . من دوست دارم با ابرها به سرزمین های دوردست بروم . با آسمان همسایه باشم . دوست دارم همانند انسان های مهاجر همانند پرستوها از این جا دل بکنم و آهنگ حرکت و پویش بنوازم . دوست دارم بروم و بپویم و بجویم و بیابم . دوست دارم به دنیای اسرار قدم بگذارم . دوست دارم کمی پرده های طبیعت را بالا بزنم و از کارگاه فعال خدا در پشت صحنه فیلم زندگی اطلاعاتی کسب کنم . دوست دارم از فراز زمان پیش و پس بروم . دوست دارم در افق زمان به گذشته برگردم . در خلوت محمد (ص) در آن غار کوچک و تنگ به صدای اقرا بسم ربک گوش بدهم . و بعد که از غار حرا بر می گردد سلام کردن بوته ها و گلها به پیامبر را گوش بدهم . دوست دارم به کلبه فاطمه سر بزنم . خواب کودکان زیبای او را بنگرم . دوست دارم ببینم علی در آن تنهایی نخلستان با چاه چه می گفت . دوست دارم به دنیای مولوی وارد شوم و رنگ و آهنگ آن همه هیجان الهی و اندیشه های سیل آسا را با گوش جان و چشم دل لمس کنم . دوست دارم از خط زمان عبور بکنم و پس از نیم یا یک قرن دیگر به کلبه خودم سر بزنم و سر کلاسهای درس برم و چهره های دانشجویان آن زمان را ببینم . دوست دارم مچاله شدن همه هوس ها و لذت ها و بازیچه های دنیای کودکانه مان را با دست توانمند و فرساینده زمان از نزدیک ببینم . من دوست دارم به دگرگونی و تحول ایمان بیاورم . من دوست دارم سیلاب باشم . دوست دارم جور دیگری باشم . دوست دارم جور دیگری باشیم . دوست دارم صدای خدا را از نزدیک بشنوم . دوست دارم رنگ زمین و آسمان جور دیگری باشد . از این زندگی یکنواخت خسته شده ام . نمی خواهم درنگ کنم . لحظه انتظار نزدیک است . اهنگ حرکت نواخته شده است . فرشته ها صدایم می زنند . نمی توانم بمام . ماندن نگین است .من ماندن و پوسیدگی در مرداب ها را دوست ندارم . من نشستن را دوست ندارم . صدای فرشتگان بلندتر می شود . من باید برم . من باید بروم . |
دوشنبه 2 آذر ماه سال 1383 | |
دنیای رنگ ها چه زیباست دنیای رنگ ها . در هر رنگی نشانی از آسمان آبی لاهوت می توان دید . رنگ ها زنده اند و حرف می زنند . رنگ ها در هر نگاهی آهنگ تازه ای در زندگی می نوازند . رنگ ها شگفت آورند . از رنگین کمان زندگی تا دنیای رنگارنگ احساسات . از رنگ های متنوع افق لاجوردی تا رنگ های گل ها و چمن ها . نقاش آسمانی زمین را چه ماهرانه و سحرآمیز نقاشی کرده است . هیچ برگ گلی با برگ های دیگر یکرنگ نیست . چه تابلویی سحرانگیزتر از بالهای شاپرک ها . تنوع رنگ ها در سنگ ها باورنکردنی است . بازی نور و رنگ و آهنگ چه موجی که در دریای آرام روح نمی افکند ! قلموی تقدیر الهی چه زیبا و شگفت آسا لحظه به لحظه در صحنه های پرهیجان زندگی نقش می آفریند و همه چیز را رنگامیزی می کند و جهان را در هر دمی تازه تر از پیش می سازد : « صبغه الله و من احسن من الله صبغه » . خداوند جانهای خوبان را به دست خویش تصویرگری کرده و زیباتر و خوش رنگ تر از گلهای بهاری ساخته است . آسمان فرشتگان چه زیباست . آسمان غیب کانون رنگ و نور و آهنگ است . اما در بیرنگی غوطه ور است : « صورت از بی صورتی آمد برون » . چه حوب و زیباست رنگ بی رنگی . رنگ سادگی و صفا و خوشدلی . چه زیباست رنگ واقعی شخصیت خود آدمی . به رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را . چه زشت است کلاغی خود را به رنگ قناری درآورد و چه زیباست کلاغی که حلوص و صمیمیت در او موج می زند . چه خوب است آدم ها رنگ واقعی خودشان را داشته باشند . چقدر شجاعت می خواهد که هرکس خودش را ساده و بی پیرایه و آن چنان که هست ببیند . چه زشت و ننگین است قایم شدن پشت سر ماسک های رنگین . صورت های یدکی . قیافه های امانتی . تصویرهای آبکی . چه زشت است که یک روح زیبا با اندیشه مواج و نسیم فرح بخش زندگی در پشت سر دلقکی قایم شود . چه مسخره است قیافه هایی که دیگران باید برای ما بسازند . رنگهایی که آنان باید به ما بزنند . رنگ ها را بهتر بشناسیم . رنگ را با نیرنگ آغشته نکنیم . بگذاریم همه مخلوقات الهی با رنگ خودشان جلوه گری کنند . به زندگی رنگ و لعاب مصنوعی نزنیم . مردم دیگر از رنگ ها خسته شده اند . بیایید با هم یکرنگ باشیم . دیگر رنگ عوض نکنیم . بیایید بار دیگر به بالهای پروانه ها بیندیشیم . |
یکشنبه 1 آذر ماه سال 1383 | |
کوه آتش به جگر دارد اگر خاموش است |
دردهای زندگی از کجا سبز می شود؟ آیا دردها اموری کاملا طبیعی هستند ؟ آیا دردهای زندگی حاصل نبرد سهمگین طبیعت با ماست ؟ آیا دردها میوه بدشانسی ما هستند ؟ آیا خدا از درد کشیدن ما لذت می برد ؟ آیا واقعا در طبیعت وجود آدمیان به گونه ای اجتناب ناپذیر دردها با لذتها آمیخته اند ؟ آیا در زندگی سهم دردها بیشتر از لذات است ؟ چقدر نادانی و حماقت یا تنبلی ما در پیدایش دردها موثر است ؟ چقدر سادگی من و شما می تواند در بروز دردها اثر گذار باشد ؟ آیا دردهای گروهی برای گروهی دیگر لذت و شادکامی نیست ؟ بازی تقدیر در دردکشیدن ما چه نقشی ایفا می کند ؟ جامعه و خانواده و دوستان ما چه اندازه در بستر سازی برای دردهای ما موثرند ؟ آیا می دانید بودا چه راه حلی برای کاستن از دردها ارائه داده است ؟ آیا کسانی بهشت می روند که در زندگی این جهانی دردهای بیشتری کشیده باشند ؟ آیا در دینداری دریچه بسیاری از لذات به روی ما بسته می شود ؟ آیا می توان از ایجاد دردهای عمیق تر در زندگی اجتناب کرد ؟ آیا خیام درست می گوید که
چون حاصل آدمی در این خارستان جز خوردن غصه نیست تا کندن جان
خرم دل آنکه زین جهان زود برفت و آسوده کسی که خود نیامد به جهان
چه اندازه از دردهای آدمی به بدن و چه اندازه به روح و روان و شخصیت ما مربوط می شود ؟ آیا درد کشیدن یک هنر است یا یک بیماری ؟ ایجاد درد در دیگران چطور ؟ آیا چیزی به نام دردهای عرفانی هم وجود دارد ؟ چه معنایی دارد ؟ آیا برای هر دردی می توان به هر درمانی رجوع کرد ؟ به این بهانه که : درد دارد چه کند کز پی درمان نرود ؟ مهم ترین درد بشر امروز یا مردم و جوانان جامعه ما چیست ؟
آیا تنها گفتن و شنیدن دردها و همه از درد گفتن خود یک سرگرمی بی ثمر نیست ؟
من مشتاقانه منتظر شنیدن نظرات و دیدگاه های شما هستم .
شنبه 30 آبان ماه سال 1383
روزی مردی به سفر می رود. و به محض ورود به اتاق خود در هتل، متوجه می شود که آن هتل به کامپیوتر مجهز است. تصمیم می گیرد به همسرش ای میلی بزند. نامه را می نویسد اما در تایپ آدرس دچار اشتباه می شود و بدون اینکه متوجه آن شود نامه را می فرستد.
در این ضمن در گوشه ای دیگر از این کره خاکی، زنی که تازه از مراسم خاکسپاری همسرش به خانه بازگشته بود با این فکر که شاید تسلیتی از دوستان یا آشنایان داشته باشد به سراغ کامپیوتر می رود تا ای ـ میلهای خود را چک کند. اما پس از خواندن نخستین نامه غش می کند و بر زمین می افتد. پسر او با هول و هراس به سمت اتاق می دود و مادرش را نقش بر زمین می بیند و در همان حال چشمش به صفحه مانیتور می افتد.
گیرنده: همسر عزیزم
موضوع: من رسیدم
تاریخ: جمعه ۲۹ آبان 83
می دونم که از گرفتن این نامه حسابی غافلگیر شدی. راستش آنها این جا کامپیوتر دارند و هر کسی به این جا می آد می تونه برای عزیزانش نامه بفرسته. من همین الان رسیدم و همه چیز را چک کردم. همه چیز برای ورود تو روبه راهه. فردا می بینمت. امیدوارم سفر تو هم مثل سفر من بی خطر باشه.
هر چه می خواهد بگوید هر که می خواهد |
v امام على علیه السلام :سُوءُ التَّدبیرِ سَبَبُ التَّدمیرِ . سوء تدبیر ، موجب ویرانى است .( میزان الحکمه )
فساد تباهی است . سیاهی است . آشفتگی و اختلال است . آلودگی و ناپاکی و پلیدی و پلشتی است . فساد سم کشنده است . ویروسی نابودگر است . نوعی خوره و طاعون و سرطان مهلک است . فساد یکی دو تا نیست . در هر کار و فرد و جامعه و جریان خوبی فساد رخنه می کند . فساد فکر با بی دانشی و بی منطقی و شتابزدگی و تفکر احساسی و بی مبنا . اشتغال به هذیانات ذهنی و نشخوار تفکرات دست چندم دیگران. اندیشیدن با مغزهای دیگران و تفکرات تلقینی و عاریه ای و وارداتی . فساد جسم با بی ملاحظگی در بهداشت و درمان و تغذیه و استراحت و تفریح و ورزش . فساد روح با خودخواهی های حماقت بار و دغدغه های بی معنا و روحیه ها و نگرش ها و انگیزه های پست و تب و تاب بیهوده برای هیچ . فرستادن روح به مردابی متعفن برای گرفتن ماهیان مرده و گندیده . فساد اخلاق با ناشکیبایی و کم ظرفیتی و بدرفتاری و آزردن و خراشیدن روح دیگران و بی معنا دانستن حرمت انسان ها . فساد جنسی در بی مبالاتی ارتباط با جنس مخالف . آزادی اشباع هوسهای لجام گسیخته به هر قیمتی و با هر کسی و در هر شرایطی و در هر مکانی . فساد اداری با بی ضابطگی در کارها و انتظارات و برنامه های اداری . با کاغذ بازی و رشوه و اختلاس و کم کاری و نبود نظارت قدرتمندانه و صادقانه . فساد مالی با کسب درآمدهای نامشروع و آسان و هزینه تراشی های نامشروع و مصارف نامشروع . بی ملاحظگی در کسب و حفظ و خرج درآمدها . فساد اجتماعی همه این فسادهاست که شکل اجتماعی می یابد و اپیدمی می گردد . فساد در ارتباطات هم از انواع فساد اجتماعی است که خود شاخه ها و برگهای بسیاری دارد . فساد فردی کم کم به فساد اجتماعی و فساد خرد به فساد کلان و فساد اشتباهی و موردی به فساد سیستماتیک تبدیل می شود و به تدریج مانند اختاپوس و غدد سرطانی بدخیم در فکر و فرهنگ و مناسبات جامعه چنگ می اندازد و نهادینه می گردد . فساد سیاسی که مادر همه این فسادها و زمینه ساز این فسادها و یا ضامن و پشتوانه حفظ و تداوم و ریشه دار و نهادینه شدن آنهاست . فساد سیاسی فساد در مدیریت و سیاستگذاری و سازماندهی و برنامه ریزی و نظارت و ارزشیابی است . فساد سیاسی فساد سکانداران کشی طوفان زده جامعه است . فساد سیاسی از فساد جنسی و از همه فسادهای دیگر بسیار پلیدتر و کثیف تر است . چون بازی با سرنوشت جامعه است . طراحی غلط مدل اجتماع و روند حرکت مردم است . مدیریت غلط بر همه اقشار و صنفهاست. البته فساد متخصصان و متفکران و روشنفکران و طراحان فکر و معماران فرهنگ هم شاید همین اندازه و بلکه بیشتر فاجعه بار باشد . چون همه فسادها با فساد فکر و اندیشه آغاز می شود و آغاز همه هوسبازی ها و ظلم ها تئوری ها و تفکراتی است که از هوس و ستم حمایت می کند و آن را تزیین و توجیه می کند و معقول و برتر می نمایاند و تنها راه نجات نشان می دهد : آری " ماهی از سر گنده گردد نی ز دم ". البته بده بستان فسادها هم خود جنگلی از فساد می آفریند : بده بستان فساد مالی با فساد سیاسی و هر دو با فساد اجتماعی و فساد اخلاقی و جنسی و اداری و .... از این روست که در قرآن از شجره خبیثه فساد بحث شده که از قعر جهنم می روید و همه جهنم را پوشش می دهد . ( ... شَجَرَةُ الزَّقُّومِ *إِنَّا جَعَلْنَاهَا فِتْنَةً لِّلظَّالِمِینَ *إِنَّهَا شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِی أَصْلِ الْجَحِیمِ .. صافات ۶۲-۶۴).