شراره ها و شکوفه ها

یادداشتهای کریم جباری

شراره ها و شکوفه ها

یادداشتهای کریم جباری

جهاد فکری و شمشیرهای فرهنگی امروز

 

جهان امروز جهانی است که بیش از هر چیز با پیام های فکری علمی و فرهنگی و تبلیغاتی اداره می شود . امروز نقش فعالیت های فکری و فرهنگی از بمب اتم و انرژی هسته ای هم تاثیرگذارتر است . امروز دقیقا انواع گلوله های فرهنگی و خمپاره ها و نارنجک های فرهنگی  و تانکها و هواپیماهای بمب افکن فرهنگی و تبلیغاتی داریم که قویتر از دینامیت و تی ان تی و بمب شیمیایی و سلاح های میکروبی کار می کنند .

                               Homeland Security poster: Your pen is no enemy if you keep your criticism of George Bush to yourself                        

همه گروه های ضد بشری با تمام توان به کارهای قلمی و فکری و تحلیلی و خبری روی آورده اند . امروز سایتها و وبلاگها و کانال های ماهواره ای و مطبوعات اینترنتی بسیار بیشتر از سواره نظام و لشکریان توانمند و تا بن دندان مسلح در عرصه سیاسی و اجتماعی اثرگذارند . چون از همه حصارها و مرزها و فیلترها عبور می کنند و اندیشه ها و افکار و دلها و مغزها را شخم می زنند و کشت و زرع می کنند و حاصل برمی دارند و برای دهها سال بعد موج انگیزی و جریان سازی می کنند .

 

دامنه این فعالیت ها به قدری گسترده و پیچیده و متنوع است که با هزاران نیروی مجهز نظامی و انتظامی و اطلاعاتی و هیچ کار فیزیکی دیگر نمی توان در برابر این قبیل فعالیتها مقابله کرد . از قضا ، دامنه های امواج نیرومند و دنباله دار فکری و فرهنگی ، همان نیروهای نظامی و انتظامی و اطلاعاتی را هم متحول می سازد و شکل می دهد .

 

سیاست شیطانی کثیفی که در همه دنیا ( مخصوصا در برابر فرهنگ ما و ملت ما و کشور ما)  دنبال می شود ، این است که همه جا پیروان ادیان و مخصوصا اسلام را در قالب پیامهای فرهنگی سخیف و نادرست و شیادانه وکینه توزانه مورد تهاجم قرار دهند و با کارهای فرهنگی نامقدس و تمسخر و لجن مالی مقدسات ( البته با زبان لطیف رسانه ای )‌ ، خشم مسلمانان را جریحه دار کنند و آنان را به جای فعالیت های سالم و تاثیر گذار و سازنده فرهنگی ، آرام آرام  به فاز نظامی قهرآمیز و کارهای خشونت آمیز وادارند و همین عکس العمل مسلمانان را هم به عنوان سوژه های تبلیغاتی به کار گیرند و بیش ازپیش علیه مسلمانان تبلیغ کنند و پیروزی منطق خود و ضعف منطق مسلمانان را نتیجه بگیرند .

 

 http://www.pafop.org/images/pengun.jpg

 

سالهاست که در خود ایران هم پروژه مورد نظر بدین صورت دنبال می شود که تا حد ممکن از همه ابزارهای فرهنگی مطبوعاتی و اینترنتی استفاده شود و مراکز مدیریتی و سیاسی و قضایی و اطلاعاتی و انتظامی را منفعل و خشمگین و حساس ساخته و در مقابل عمل انجام شده قرار داده و به کارهای فیزیکی و پلیسی محض وادارند و از حربه دمکراسی و آزادی یعنی بازی "رقص دمکراتیک تند و برانگیختن برخورد خشن متقابل " استفاده بهینه کنند و غوغاسالاری فرهنگی را به غوغای سیاسی و سپس غوغای اجتماعی تبدیل نمایند و هوچیگری رسانه ای را جایگزین بحث و نقد علمی و منطقی و منصفانه و راهگشا سازند .  

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 We design all our handmade Well Dressed Bullet products; Belt Buckles, Bolo Ties, Bullet Pens, Card Guards, Clocks, Key Chains, Shotgun Shell Bar & Party Lights and more.

کارهای فرهنگی بیگانگان بسیار متنوع و قوی و دنباله دار و تاثیر گذار است و به ظاهر حق به جانب و علمی و آزادی خواهانه !و معمولا کارهای فرهنگی ما بسیار ضعیف ، سر هم بندی شده ، عجولانه و موسمی ، با لحن و بیانی غالبا یکنواخت و ساده و مطالب بسیار بسیار تکراری و ترکیبی از عناصر ضد تبلیغی همراه است .

آیا « جهاد فرهنگی » همین است ؟

 آیا انتظار خدا و رسول و قرآن کریم و اهل بیت و مردان پاکی که در بستری از خون زیر خاک خفته اند ، از دین باوران خردمند و آگاه و خلاق و متدین در همین حد است ؟

The image “http://img.alibaba.com/photo/51302470/Craft_Sword__Medallion_and_Pen.jpg” cannot be displayed, because it contains errors.

 

http://www.pafop.org/images/mobilephone3.jpg

 

 

آیا زدن چند متر پارچه و پلاکارد تبریک و تسلیت در میلاد یا شهادت ائمه و مولودیه و مرثیه سرایی کافی است ؟‌

آیا گسترش محافل مرثیه و روضه و دعا به تنهایی می تواند این خلا عظیم فرهنگی را پرکند ؟

 

http://www.cartoonstock.com/newscartoons/cartoonists/ena/lowres/enan84l.jpg

 

آیا تکلیف الهی خود را در این عرصه خوب ادا می کنیم ؟  آیا همین که از قدرت سیاسی و نظامی برخورداریم ، کافی است ؟

آیا برنامه ریزان صدا و سیما به محتوای فرهنگی و دینی برنامه های خود اندیشیده اند ؟ آیا این برنامه ها در برابر برنامه های پوچیگرا و الحادی و ضد میهنی آن سوی مرزها می تواند نقش مهمی ایفا کند و آیا به توانمندی های صدا و سیما واقفند ؟ وآیا از این توانمندی ها استفاده کافی می کنند ؟

Ballpoint Pens

 

آیا به تعداد نیروهای اطلاعات و بسیج و سپاه و ارتش نباید نیروی ورزیده کارساز و اثرگذار و جریان ساز فرهنگی داشته باشیم ؟‌

آیا بدین منظور کاری کرده ایم ؟‌ کجاست آن کارها ؟ آیا ما توانسته ایم ذهن کودکان بسیار کنجکاو و جوانان بسیار آگاه و پرسشگر را آرام و قانع کنیم ؟

آیا مساجد به عنوان مرکز پایگاه فرهنگی دین به این رسالت عمل می کند ؟ در چند درصد مساجد کار فرهنگی و فکری صورت می گیرد و چند درصد مساجد اساسا تعطیل یا راکد است ؟

آیا دانشگاهیان و روحانیان و طلاب فرهیخته و متعهد یک صدم آن همه سوز و گداز و اشک و غم دینی ، تلاش جدی و اثرگذار فکری دارند ؟ آیا اصولا احساس می کنند که در میان جنگ همه جانبه فرهنگی قرار دارند . آیا صدای شلیک گلوله ها را می شنوند . یا اساسا در این عرصه نیستند .

 

The image “http://www.college.columbia.edu/cct/jan04/images/feature4_03.jpg” cannot be displayed, because it contains errors.

 

آیا با شگردهای ضد فرهنگی دین ستیزان که هر لحظه رنگ نویی به خود می گیرد ، آگاهند و آیا وقت آن نرسیده است که عالمان دین علیه جبهه های متحد کفر و فساد و تباهی و تزویر بین المللی اعلام جهاد فکری و بسیج فرهنگی کنند ؟

آیا امروز در کربلای جهان معاصر ، فرهنگ دینی و انسانی و پاکیها به خاک و خون کشیده نشده و پیکر حقایق مقدس جاودانه، قطعه قطعه نشده است ؟

 

 The image “http://www.geocities.com/perry_peterson_1999/ring-pen.jpg” cannot be displayed, because it contains errors.

 

 

کوه آتش به جگر دارد اگر خاموش است

کوه آتش به جگر دارد اگر خاموش است

کوه آتش به جگر دارد اگر خاموش است
من از دیار درد و رنج می آیم . از کانون پر شراره آه و آرزو . از سرچشمه های مواج ناله و اشک و حسرت . من از دریای آتش سخن می گویم . از کوره پرگدازه و آتشفشان طوفانی  . از دشت فریاد و از سرزمین شمع های آب شده و له شده . از گل های مچاله شده . از چشمه سار داغ ها و دردها . من از خروش بیکرانه سخن می گویم . من از شکسته شدن بال کبوتران سخن می گویم . از فریادهای فروخفته در گلوها . از شمعهای ذوب شده در پستوی دلها . از اشکهای فروریخته در خویشتن . از خزان شدن های ناهنگام . از گلبرگهای پژمرده در تنهایی . از نیلوفران خاموش . از پرستوهای بیکس . از غم انگیزترین ناله ها در آهنگی مسرت بخش . از هق هق مویه ها در صورتهای بشاش و خندان . از پیری زود رس . از افسانه فراموش شده جوانی . من از کوههای خاک گشته و خورشیدهای شکسته و ستارگان سرگردان سخن می گویم . من از ماه سرد و خاموش سخن می گویم . من از سکوت آبشار حرف می زنم . من از زمین می آیم  و از انسان سخن می گویم .

زندگی حرف نیست

چهارشنبه 4 آذر ماه سال 1383

زندگی حرف نیست
زندگی کلاف سر در گمی است . زندگی ماجراهای واقعی است . زندگی راه بسیار پرپیچ و خمی است . زندگی ساختن و سوختن و صبوری و گذشت است .زندگی حرف نیست . عشق به هم پیوستن دو روح است . عشق از خود برون رفتن است . عشق پرستش و دلدادگی است . در عشق بحث و جدل نیست . عشق سهم الارث نیست که سر تقسیم سهم همدیگر دعوا کنیم . عشق اندر پی معشوق دویدن است . عشق را با ترس و تحمیل و جبر و مجادله کار نیست . عشق سخنرانی و غزل سرایی نیست . حرافی و پرگویی نیست . سیاه کردن کاغذ و سوگند خوردن نیست . عشق اثبات کردنی نیست .عشق حرف نیست . عشق  گداختن و ذوب شدن و پر شدن از دوست است . عشق کلمات زنده آتشین است . اما اسم و فعل و حرف نیست . ایمان عشق است . ایمان پرکشیدن به آنسوی بده بستانهاست . ایمان ساندویچی است که به گرسنه می دهی . ایمان پاکی چشم و دل و فکر است . ایمان دل کندن از ثروت و شهوت و قدرت است . ایمان حرف نیست . ایمان زبانی نیست . ایمان فدا کردن هستی خویشتن در پای لایتناهی است . کفر با حرف به وجود نمی آید که ایمان بتواند با حرف جایگزین آن گردد . ایمان به عشق خدا در برهوت جزیره العرب به دنبال محمد ره سپردن است . ایمان سخنرانی نیست . سخنرانی ایمان ساز نیست . ایمان است که ایمان ساز است . عرفان است که مسلمان ساز است . سیاست هم حرف نیست . به قول علی بزرگ سیاست اگر نتواند حق پیرزنی را از یک قداره بند بگیرد پست تر و کثیف تر از لنگه کفش پلاسیده است . سیاست سخنوری نیست . سیاستمدار نباید سخنرانی کند . سیاست علوی و  حکومت نبوی آن است که شبی حاکمان سیر و بی خیال نخوابند تا بر دنیایی از تباهی و پستی و حق کشی سکوت کنند و با تحلیل های تخصصی سیاسی به ریش عالم و آدم بخندند و با لبخندهای فیلسوفانه واقعیات تلخ بلکه فجایع احتماعی را یک حادثه یا اشتباه تلقی فرمایند(!). سیاست حرف نیست . سیاست و مردم سالاری کوبیدن مردم به دست مردم نیست . خدمت متواضعانه بی سر و صداست . تظاهر و تبلیغات و تملق های دستوری نیست . سیاست رفع حاجت حاجتمندان است . سیاست رفع درد دردمندان است . سیاستمداری که معنای درد را با همه تخصص خود نمی تواند تصور کند چه سیاستمداری است . سیاستمداری که از فروش کلیه و عزت و شرف برای لقمه ای نان سر در نمی آورد . سیاستمداری که جز عکس و پوستر و مصاحبه و تفسیر و توجیه و به عبارت عوامانه شیره مالیدن عالمانه بر سر مردم هیچ نمی داند . آری درد آور است و باور نکردنی اما سیاست سخنرانی و کنفرانس مطبوعاتی نیست . سیاست بازی با قدرت و افکار عمومی و سرنوشت جوانان این مرز و بوم نیست . سیاست سرگرمی های مطبوعاتی نیست . سیاست حرف نیست . تفسیر نیست . علم نیست . مدیریت قدرتمندانه و هنرمندانه و دردمندانه و راهگشایانه و اثر بخش است . این مدیریت است که رضایت بخش مردمان است نه آن که با آمارهای غیرواقعی و یا واقعی نامربوط به زندگی عمومی مردم کاری کنیم که مردم به طور تخیلی بدبختی خود را از یاد ببرند .  آری سیاست حرف نیست . ایمان حرف نیست . عشق حرف نیست . زندگی حرف نیست . حرف
نمی تواند نان باشد . کلمات کاغذی نمی تواند به عشق تبدیل شود . ایمان زبانی فقط در کوچه بازار مسلمین برای زندگی چرب و نرم به درد می خورد . خدا حرف نیست . زندگی ما همه اش حرف است . عشق های ما همه اش پر حرفی و سخن سرایی است . سیاست ما عین دیانت ما نیست عین سحنرانی های ماست . مثل فیلم های تلویزیون و سینما که همه اش وراجی است . حتی حوادث و رویدادهای فیلم هم به جای هنرنمایی صدا و نور و تصویر و سوژه ـ هنرنمایی در حرافی است . بهترین هنرپیشه های طنز هم هنرشان گفتاری است . مصیبت بزرگ ما حتی مصیبت همین وبلاگ حرافی است .
قربان آن کلماتم که آتش انگیزد
نه آب سرد بریزد بر آتش گرم

من باید بروم ....

چهارشنبه 4 آذر ماه سال 1383
من دوست دارم با هر نسیمی روان شوم . با هر چشمه ای جاری گردم . من دوست دارم با ابرها به سرزمین های دوردست بروم . با آسمان همسایه باشم . دوست دارم همانند انسان های مهاجر همانند پرستوها از این جا دل بکنم  و آهنگ حرکت و پویش بنوازم . دوست دارم بروم و بپویم و بجویم و بیابم . دوست دارم به دنیای اسرار قدم بگذارم . دوست دارم کمی پرده های طبیعت را بالا بزنم و از کارگاه فعال خدا در پشت صحنه فیلم زندگی اطلاعاتی کسب کنم . دوست دارم از فراز زمان پیش و پس بروم . دوست دارم در افق زمان به گذشته برگردم . در خلوت محمد (ص) در آن غار کوچک و تنگ به صدای اقرا بسم ربک گوش بدهم . و بعد که از غار حرا بر می گردد سلام کردن بوته ها و گلها به پیامبر را گوش بدهم . دوست دارم به کلبه فاطمه سر بزنم . خواب کودکان زیبای او را بنگرم . دوست دارم ببینم علی در آن تنهایی نخلستان با چاه چه می گفت . دوست دارم  به دنیای مولوی وارد شوم و رنگ و آهنگ آن همه هیجان الهی و اندیشه های سیل آسا را با گوش جان و چشم دل لمس کنم . دوست دارم از خط زمان عبور بکنم و پس از نیم یا یک قرن دیگر به کلبه خودم سر بزنم و سر کلاسهای درس برم و چهره های دانشجویان آن زمان را ببینم . دوست دارم مچاله شدن همه هوس ها و لذت ها و بازیچه های دنیای کودکانه مان را با دست توانمند و فرساینده زمان از نزدیک ببینم . من دوست دارم به دگرگونی و تحول ایمان بیاورم . من دوست دارم سیلاب باشم . دوست دارم جور دیگری باشم . دوست دارم جور دیگری باشیم . دوست دارم صدای خدا را از نزدیک بشنوم . دوست دارم رنگ زمین و آسمان جور دیگری باشد . از این زندگی یکنواخت خسته شده ام . نمی خواهم درنگ کنم . لحظه انتظار نزدیک است . اهنگ حرکت نواخته شده است . فرشته ها صدایم می زنند . نمی توانم بمام . ماندن نگین است .من ماندن و پوسیدگی در مرداب ها را دوست ندارم . من نشستن را دوست ندارم . صدای فرشتگان بلندتر می شود . من باید برم . من باید بروم .

دنیای رنگ ها

دوشنبه 2 آذر ماه سال 1383


                                  
 

                                           دنیای رنگ ها

چه زیباست دنیای رنگ ها . در هر رنگی نشانی از آسمان آبی لاهوت می توان دید . رنگ ها زنده اند و حرف می زنند . رنگ ها در هر نگاهی آهنگ تازه ای در زندگی می نوازند . رنگ ها شگفت آورند . از رنگین کمان زندگی تا دنیای رنگارنگ احساسات . از رنگ های متنوع افق لاجوردی تا رنگ های گل ها و چمن ها . نقاش آسمانی زمین را چه ماهرانه و سحرآمیز نقاشی کرده است . هیچ برگ گلی با برگ های دیگر یکرنگ نیست . چه تابلویی سحرانگیزتر از بالهای شاپرک ها .  تنوع رنگ ها در سنگ ها باورنکردنی است . بازی نور و رنگ و آهنگ چه موجی که در دریای آرام روح نمی افکند ! قلموی تقدیر الهی چه زیبا و شگفت آسا لحظه به لحظه در صحنه های پرهیجان زندگی نقش می آفریند و همه چیز را رنگامیزی می کند و جهان را در هر دمی تازه تر از پیش می سازد : « صبغه الله و من احسن من الله صبغه » . خداوند جانهای خوبان را به دست خویش تصویرگری کرده و زیباتر و خوش رنگ تر از گلهای بهاری ساخته است . آسمان فرشتگان چه زیباست . آسمان غیب کانون رنگ و نور و آهنگ است . اما در بیرنگی غوطه ور است : « صورت از بی صورتی آمد برون » . چه حوب و زیباست رنگ بی رنگی . رنگ سادگی و صفا و خوشدلی  . چه زیباست رنگ واقعی شخصیت خود آدمی . به رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را . چه زشت است کلاغی خود را به رنگ قناری درآورد و چه زیباست کلاغی که حلوص و صمیمیت در او موج می زند . چه خوب است آدم ها رنگ واقعی خودشان را داشته باشند . چقدر شجاعت می خواهد که هرکس خودش را ساده و بی پیرایه و آن چنان که هست ببیند . چه زشت و ننگین است قایم شدن پشت سر ماسک های رنگین . صورت های یدکی . قیافه های امانتی . تصویرهای آبکی . چه زشت است که یک روح زیبا با اندیشه مواج و نسیم فرح بخش زندگی در پشت سر دلقکی قایم شود . چه مسخره است قیافه هایی که دیگران باید برای ما بسازند . رنگهایی که آنان باید به ما بزنند . رنگ ها را بهتر بشناسیم . رنگ را با نیرنگ آغشته نکنیم . بگذاریم همه مخلوقات الهی با رنگ خودشان جلوه گری کنند . به زندگی رنگ و لعاب مصنوعی نزنیم  . مردم دیگر از رنگ ها خسته شده اند . بیایید با هم یکرنگ باشیم . دیگر رنگ عوض نکنیم . بیایید بار دیگر به بالهای پروانه ها بیندیشیم .

کوه آتش به جگر دارد اگر خاموش است

یکشنبه 1 آذر ماه سال 1383

کوه آتش به جگر دارد اگر خاموش است
من از دیار درد و رنج می آیم . از کانون پر شراره آه و آرزو . از سرچشمه های مواج ناله و اشک و حسرت . من از دریای آتش سخن می گویم . از کوره پرگدازه و آتشفشان طوفانی  . از دشت فریاد و از سرزمین شمع های آب شده و له شده . از گل های مچاله شده . از چشمه سار داغ ها و دردها . من از خروش بیکرانه سخن می گویم . من از شکسته شدن بال کبوتران سخن می گویم . از فریادهای فروخفته در گلوها . از شمعهای ذوب شده در پستوی دلها . از اشکهای فروریخته در خویشتن . از خزان شدن های ناهنگام . از گلبرگهای پژمرده در تنهایی . از نیلوفران خاموش . از پرستوهای بیکس . از غم انگیزترین ناله ها در آهنگی مسرت بخش . از هق هق مویه ها در صورتهای بشاش و خندان . از پیری زود رس . از افسانه فراموش شده جوانی . من از کوههای خاک گشته و خورشیدهای شکسته و ستارگان سرگردان سخن می گویم . من از ماه سرد و خاموش سخن می گویم . من از سکوت آبشار حرف می زنم . من از زمین می آیم  و از انسان سخن می گویم .

دردهای زندگی

دردهای زندگی از کجا سبز می شود؟ آیا دردها اموری کاملا طبیعی هستند ؟ آیا دردهای زندگی حاصل نبرد سهمگین طبیعت با ماست ؟ آیا دردها میوه بدشانسی ما هستند ؟ آیا خدا از درد کشیدن ما لذت می برد ؟ آیا واقعا در طبیعت وجود آدمیان به گونه ای اجتناب ناپذیر دردها با لذتها آمیخته اند ؟ آیا در زندگی سهم دردها بیشتر از لذات است ؟ چقدر نادانی و حماقت یا تنبلی ما در پیدایش دردها موثر است ؟ چقدر سادگی من و شما می تواند در بروز دردها اثر گذار باشد ؟ آیا دردهای گروهی برای گروهی دیگر لذت و شادکامی نیست ؟ بازی تقدیر در دردکشیدن ما چه نقشی ایفا می کند ؟ جامعه و خانواده و دوستان ما چه اندازه در بستر سازی برای دردهای ما موثرند ؟ آیا می دانید بودا چه راه حلی برای کاستن از دردها ارائه داده است ؟ آیا کسانی بهشت می روند که در زندگی این جهانی دردهای بیشتری کشیده باشند ؟ آیا در دینداری دریچه بسیاری از لذات به روی ما بسته می شود ؟ آیا می توان از ایجاد دردهای عمیق تر در زندگی اجتناب کرد ؟ آیا خیام درست می گوید که

چون حاصل آدمی در این خارستان   جز خوردن غصه نیست تا کندن جان
خرم دل آنکه زین جهان زود برفت      و آسوده کسی که خود نیامد به جهان


چه اندازه از دردهای آدمی به بدن و چه اندازه به روح و روان و شخصیت ما مربوط می شود ؟ آیا درد کشیدن یک هنر است یا یک بیماری ؟ ایجاد درد در دیگران چطور ؟ آیا چیزی به نام دردهای عرفانی هم وجود دارد ؟ چه معنایی دارد ؟ آیا برای هر دردی می توان به هر درمانی رجوع کرد ؟ به این بهانه که : درد دارد چه کند کز پی درمان نرود ؟ مهم ترین درد بشر امروز یا مردم و جوانان جامعه ما چیست ؟
 
آیا تنها گفتن و شنیدن دردها و همه از درد گفتن خود یک سرگرمی بی ثمر نیست ؟
من مشتاقانه منتظر شنیدن نظرات و دیدگاه های شما هستم .

شنبه 30 آبان ماه سال 1383

طنز : سفر



 روزی مردی به سفر می رود. و به محض ورود به اتاق خود در هتل، متوجه می شود که آن هتل به کامپیوتر مجهز است. تصمیم می گیرد به همسرش ای میلی بزند. نامه را می نویسد اما در تایپ آدرس دچار اشتباه می شود و بدون اینکه متوجه آن شود نامه را می فرستد.
در این ضمن در گوشه ای دیگر از این کره خاکی، زنی که تازه از مراسم خاکسپاری همسرش به خانه بازگشته بود با این فکر که شاید تسلیتی از دوستان یا آشنایان داشته باشد به سراغ کامپیوتر می رود تا ای ـ میلهای خود را چک کند. اما پس از خواندن نخستین نامه غش می کند و بر زمین می افتد. پسر او با هول و هراس به سمت اتاق می دود و مادرش را نقش بر زمین می بیند و در همان حال چشمش به صفحه مانیتور می افتد.

گیرنده: همسر عزیزم

موضوع: من رسیدم

تاریخ: جمعه ۲۹ آبان 83

می دونم که از گرفتن این نامه حسابی غافلگیر شدی. راستش آنها این جا کامپیوتر دارند و هر کسی به این جا می آد می تونه برای عزیزانش نامه بفرسته. من همین الان رسیدم و همه چیز را چک کردم. همه چیز برای ورود تو روبه راهه. فردا می بینمت. امیدوارم سفر تو هم مثل سفر من بی خطر باشه.

من تو را می گویم ای باغ بهار آور

هر چه می خواهد بگوید هر که می خواهد
هر چه می خواهد بگوید تلخ یا شیرین

من تو را می گویم ای باغ بهار آور
ای نماز آبها را قبله دیرین !

من تو را می گویم ای بالیدنت از خاک
باور آنان که بر ماندن برآشفتند

من تو را می گویم ای باغی که مبعوثان
قصه گل کردنت را بارها گفتند

در خطرگاهی که طبع زرد هر طوفان
شهوت قتل درختان تو را دارد

یا به میدانی که هر باد خزان فرمای
حرص مرگ سبز رختان تو را دارد

در خطرگاهی که فکر برگریزان را
پرورانده هر طرف جادوگری تردست

در کمینگاه غفلتهای بد هنگام
می فشارد تیشه زر ساز خود در دست

من دعای نیمه شبهای دلم این است
در تو روز پنجه آویختن با باد

لحظه تا لحظه درختان راست قامت تر
و آتش سبز چمن ها شهله ورتر باد

یا به هنگامی که دست تیشه در کار است
تا که ناگاهان فرود آید به هر ریشه

سبز اعجازی به امداد تو برخیزد
در مصاف ریشه هایت بشکند تیشه
.............

خواهم ای گل کرده داغ زمین ای باغ
در پناه دستهای باغبان مانی

بانگ برداری که باری ما نمی خشکیم
پشت پاییز و زمستان را بلرزانی

      ساعد باقری

برترین فسادها

                                                                                                                                 

v  امام على علیه السلام :سُوءُ التَّدبیرِ سَبَبُ التَّدمیرِ .  سوء تدبیر ، موجب ویرانى است .( میزان الحکمه )   

فساد تباهی است . سیاهی است . آشفتگی و اختلال است . آلودگی و ناپاکی و پلیدی و پلشتی است . فساد سم کشنده است . ویروسی نابودگر است . نوعی خوره و طاعون و سرطان مهلک است . فساد یکی دو تا نیست . در هر کار و فرد و جامعه و جریان خوبی فساد رخنه می کند . فساد فکر با بی دانشی و بی منطقی و شتابزدگی و تفکر احساسی و بی مبنا . اشتغال به هذیانات ذهنی و نشخوار تفکرات دست چندم دیگران. اندیشیدن با مغزهای دیگران و تفکرات تلقینی و عاریه ای و وارداتی . فساد جسم با بی ملاحظگی در بهداشت و درمان و تغذیه و استراحت و تفریح و ورزش . فساد روح با خودخواهی های حماقت بار و دغدغه های بی معنا و روحیه ها و نگرش ها و انگیزه های پست و تب و تاب بیهوده برای هیچ . فرستادن روح به مردابی متعفن برای گرفتن ماهیان مرده و گندیده . فساد اخلاق با ناشکیبایی و کم ظرفیتی و بدرفتاری و آزردن و خراشیدن روح دیگران  و بی معنا دانستن حرمت انسان ها . فساد جنسی در بی مبالاتی ارتباط با جنس مخالف . آزادی اشباع هوسهای لجام گسیخته به هر قیمتی و با هر کسی و در هر شرایطی و در هر مکانی . فساد اداری با بی ضابطگی در کارها و انتظارات و برنامه های اداری . با کاغذ بازی و رشوه و اختلاس و کم کاری و نبود نظارت قدرتمندانه و صادقانه . فساد مالی با کسب درآمدهای نامشروع و آسان و هزینه تراشی های نامشروع و مصارف نامشروع . بی ملاحظگی در کسب و حفظ و خرج درآمدها . فساد اجتماعی همه این فسادهاست که شکل اجتماعی می یابد و اپیدمی می گردد  . فساد در ارتباطات هم از انواع فساد اجتماعی است که خود شاخه ها و برگهای بسیاری دارد . فساد فردی کم کم به فساد اجتماعی و فساد خرد به فساد کلان و فساد اشتباهی و موردی به فساد سیستماتیک تبدیل می شود و به تدریج مانند اختاپوس و غدد سرطانی بدخیم در فکر و فرهنگ و مناسبات جامعه چنگ می اندازد و نهادینه می گردد  . فساد سیاسی که مادر همه این فسادها و زمینه ساز این فسادها و یا ضامن و پشتوانه حفظ و تداوم و ریشه دار و نهادینه شدن آنهاست . فساد سیاسی فساد در مدیریت و سیاستگذاری و سازماندهی و برنامه ریزی و نظارت و ارزشیابی است . فساد سیاسی فساد سکانداران کشی طوفان زده جامعه است . فساد سیاسی از فساد جنسی و از همه فسادهای دیگر بسیار پلیدتر و کثیف تر است . چون بازی با سرنوشت جامعه است . طراحی غلط مدل اجتماع و روند حرکت مردم است . مدیریت غلط بر همه اقشار و صنفهاست.  البته فساد متخصصان و متفکران و روشنفکران و طراحان فکر و معماران فرهنگ هم شاید همین اندازه و بلکه بیشتر فاجعه بار باشد . چون همه فسادها با فساد فکر و اندیشه آغاز می شود و آغاز همه هوسبازی ها و ظلم ها تئوری ها و تفکراتی است که از هوس و ستم حمایت می کند و آن را تزیین و توجیه می کند و معقول و برتر می نمایاند و تنها راه نجات نشان می دهد : آری " ماهی از سر گنده گردد نی ز دم ". البته بده بستان فسادها هم خود جنگلی از فساد می آفریند : بده بستان فساد مالی با فساد سیاسی و هر دو با فساد اجتماعی و فساد اخلاقی و جنسی و اداری و .... از این روست که در قرآن از شجره خبیثه فساد بحث شده که از قعر جهنم می روید و همه جهنم را پوشش می دهد . ( ... شَجَرَةُ الزَّقُّومِ *إِنَّا جَعَلْنَاهَا فِتْنَةً لِّلظَّالِمِینَ *إِنَّهَا شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِی أَصْلِ الْجَحِیمِ  .. صافات ۶۲-۶۴).